همه راها را براي رسيدن به توپيمودم
همه اشكهاي را در دوري از تو ريختم
همه آه هاي سوزان ازسينه من كشيده شد
چرا كه دلم ازمهرتوپراست اماچشمم از نگاه تو خاليست
قلبم ازعشق توپراست اما دستم از دست تو خاليست
وجودم از وجودت تو پر است اما جاي تو در كنارم خاليست
شايد لايق عشق تو نبودم اما عاشق تو بودم بهترينم
دلشكسته ام را از خود راندي نگاه نا آشنايت را ازمن گرفتي
صداي گريه دلم را نشنيدي دردم را احساس نكردي
هنوزهم شبانگاهان در خلوت دل با تو سخن ميگويم
هنوزخيال نازينت را به آغوش ميكشم
برچسبها: