دلتنگی
یه سلام عاشقونه با یه بغض بی بهونه می نویسم تا بدونی
یاد تو، تو دل می مونه یادته وقتی می رفتی دم به دم نگات می كردم
بغض سنگین توی چشمام گفتی: صبر كن برمی گردم یادته قسم می خوردیم
عزیزم بی تو میمیرم اما حالا كه تو نیستی من با دلتنگی اسیرم یادمه وقتی می گفتم
به خدا نمیری از یاد آه سردی می كشیدی! توی قلبم مثل فریاد اما حالا كه تو نیستی
حال و روز من خرابه آخر قصه ی عاشق اشك و ماتم و سرابه اما حالا كه می بینم
بی تو دل رنگی نداره توی آسمون چشمام غروبا بارون می باره می دونی طاقت ندارم
با غم و غصه اسیرم زود بیا كه خیلی تنهام به خدا بی تو میمیرم
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: